خواجه پندارد که طاعت می کن !!
بهزاد مهراني
دولت مهرورز، عدالت گستر، حامي مستضعفين كه روزگاري نه چندان دور وعده داده بود كه نفت بر سر سفره بي نان ملت مي آورد، امروز گويا وعده از ياد برده است و هجوم عده خود را با قلدري بر قلندران يك لا قبايي، كه مردم بي سفره و افسرده اين سرزمين باشند آورده است
دولتي كه خواجه اش با لبخندي تصنعي در "بنگاه بانگ و رنگ" خود رو به ده ها ميليون نفر بيننده سخن از آن مي گفت "كه آيا مشكلات ما دو تار موي زنان و دختران اين مرز و بوم است"، امروز چنان فرياد هل من مبارز سر داده كه گويا، هزار وعده خوبان !! يكي وفا نكند
خواجه عزم خويش جزم ساخته است كه با جزميت، سياهي را تنها رنگي بنماياند كه گويا جز آن رنگي نيست
خياط خواجه لباسي دوخته است كه بايد بر تن همگان رود تا با تقطيع اعضاي آدميان، آن جل پاره برازنده او گردد
خواجه ! روزي سخن از آن مي گفتيد كه حجاب اجباري نيست. مي گفتيد كه ماركسيست ها در بيان آرا و عقايد خود آزادند. گفتگو از كرامت ذاتي انسان بود. امروز اما حجاب اجباري ست. نه تنها ماركسيست ها، كه مسلمانان - جز باورمندان به يك قرائت خاص - نيز نمي توانند آزادانه افكار خود را بيان كنند
آن روزها كه هنوز ميوه ها چيده نشده بود، هيچ گاه سخن از "هسته" نبود. آن روزها حقوق مسلم ما با امروز بسيار تفاوت داشت
امروز در خيابان هاي شهرمان مي بينيم كه گويا قرار است با زور به بهشت هدايت شويم. آن "لا اكراه في الدين" كه در مواجه با مخالفان، گوش فلك را كر مي كرد چه معنايي در ذهن شما داشت؟ امروز كه همه اكراه است و تك صدايي و بي حرمتي به ذات آدمي
شمايان بهتر است وعده هاي خود را به ياد آوريد تا وعده و وعيد هاي خداوند را به ياد ما آوريد. شما خدا نيستيد ، بشريد
تاج از آن اوست، آن ما كمر
واي او كز حد خود دارد گذر
تبديل گناه شرعي به جرم قانوني آن مغلطه ايست كه نتيجه اش جز آن نخواهد بود كه فرياد بر آريم، ما بهشت نمي خواهيم، بگذاريد بر روي اين زمين، زميني و گناه آلود زندگي كنيم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جوي نفروشم
سقف معيشت خود را از ستون شريعت برداريد، درها را باز بگذاريد. بگذاريد نفس بكشيم. درد دنياي خود را دغدغه دين نشان ندهيد. دين از جنس عاشقي ست. تركيب عشق و زور، طرفه معجوني ست كه مسموميتش مرگ به دنبال مي آورد
خواجه پندارد كه طاعت مي كند
بي خير كز معصيت جان مي كندبهزاد مهرانيwww.behzadmehrani.blogfa.com
بهزاد مهراني
دولت مهرورز، عدالت گستر، حامي مستضعفين كه روزگاري نه چندان دور وعده داده بود كه نفت بر سر سفره بي نان ملت مي آورد، امروز گويا وعده از ياد برده است و هجوم عده خود را با قلدري بر قلندران يك لا قبايي، كه مردم بي سفره و افسرده اين سرزمين باشند آورده است
دولتي كه خواجه اش با لبخندي تصنعي در "بنگاه بانگ و رنگ" خود رو به ده ها ميليون نفر بيننده سخن از آن مي گفت "كه آيا مشكلات ما دو تار موي زنان و دختران اين مرز و بوم است"، امروز چنان فرياد هل من مبارز سر داده كه گويا، هزار وعده خوبان !! يكي وفا نكند
خواجه عزم خويش جزم ساخته است كه با جزميت، سياهي را تنها رنگي بنماياند كه گويا جز آن رنگي نيست
خياط خواجه لباسي دوخته است كه بايد بر تن همگان رود تا با تقطيع اعضاي آدميان، آن جل پاره برازنده او گردد
خواجه ! روزي سخن از آن مي گفتيد كه حجاب اجباري نيست. مي گفتيد كه ماركسيست ها در بيان آرا و عقايد خود آزادند. گفتگو از كرامت ذاتي انسان بود. امروز اما حجاب اجباري ست. نه تنها ماركسيست ها، كه مسلمانان - جز باورمندان به يك قرائت خاص - نيز نمي توانند آزادانه افكار خود را بيان كنند
آن روزها كه هنوز ميوه ها چيده نشده بود، هيچ گاه سخن از "هسته" نبود. آن روزها حقوق مسلم ما با امروز بسيار تفاوت داشت
امروز در خيابان هاي شهرمان مي بينيم كه گويا قرار است با زور به بهشت هدايت شويم. آن "لا اكراه في الدين" كه در مواجه با مخالفان، گوش فلك را كر مي كرد چه معنايي در ذهن شما داشت؟ امروز كه همه اكراه است و تك صدايي و بي حرمتي به ذات آدمي
شمايان بهتر است وعده هاي خود را به ياد آوريد تا وعده و وعيد هاي خداوند را به ياد ما آوريد. شما خدا نيستيد ، بشريد
تاج از آن اوست، آن ما كمر
واي او كز حد خود دارد گذر
تبديل گناه شرعي به جرم قانوني آن مغلطه ايست كه نتيجه اش جز آن نخواهد بود كه فرياد بر آريم، ما بهشت نمي خواهيم، بگذاريد بر روي اين زمين، زميني و گناه آلود زندگي كنيم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
نا خلف باشم اگر من به جوي نفروشم
سقف معيشت خود را از ستون شريعت برداريد، درها را باز بگذاريد. بگذاريد نفس بكشيم. درد دنياي خود را دغدغه دين نشان ندهيد. دين از جنس عاشقي ست. تركيب عشق و زور، طرفه معجوني ست كه مسموميتش مرگ به دنبال مي آورد
خواجه پندارد كه طاعت مي كند
بي خير كز معصيت جان مي كندبهزاد مهرانيwww.behzadmehrani.blogfa.com
No comments:
Post a Comment